خرداد
آیا به معنای زندگیتان فکر کردید؟
- admin
- 17 خرداد 1398
- بدون نظر
آقای دکتر ویکتور فرانکل که سال ها در دست نازی ها اسیر بود و در اردوگاه کار اجباری کار می کرد زمانی که وارد اونجا شد تمام لباس هایش و کتابهاش رو ازش گرفتن اما این مرد فقط تونست به واسطه ی یک معنا و یک هدف در زندگی ، خودش رو زنده نگه داره و تونست از اون زندان فرار کنه بیاد بیرون و اون موضوع یک موضوع بیشتر نبود که بعد در کتابش اومد به عنوان لوگوتراپی مطرح کرد و معنی لوگوتراپی این بود که مسئولیت در کنار معنا می تونه به شما زندگی بده و به شما مفهوم زندگی رو یاد بده.
لوگوتراپی تلاش برای جستن معنایی در زندگی و اولین نیروی محرکه و انگیزه هر فرد است. معنا درمانی را نوعی روان درمانی در قالب اصطلاح های معنوی می دانند. در واقع معنا درمانی معنای وجود را تحت عنوان جستجوی انسان برای چیزی به نام معنا بررسی می کند. معنا درمانی را یک نظام فلسفی-روان شناختی می دانند که به افراد کمک می کند تا به رغم سوگ و نا امیدی بر از دست رفته ها تمرکز نکنند، بلکه در جستجوی معنا باشند.
اصول اولیۀ معنا درمانی به شکل زیر تعریف می شوند:
۱. زندگی تحت هر شرایطی واجد معنا است. حتی مصیبت بارترین نوع آن.
۲.محرک اصلی ما در زندگی، میل و نیت ما برای پیدا کردن معنی آن است.
۳.ما این آزادی را داریم که معنی آنچه انجام میدهیم و آنچه تجربه میکنیم و یا حداقل آنچه که در جایگاه خودمان در یک موقعیت رنج آور و تغییرناپذیر با آن رو برو می شویم، بیابیم.
۴.لوگوتراپی نوعی فلسفه ی زندگی است که بر احترامی عمیق به شأن و منزلت هر فرد، قطع نظر از نژاد، رنگ، مذهب و عقیده مبتنی است.این نوع درمان فرض می کند که زندگی معنایی بی قید و شرط دارد و معنا را هرکس ، در هر کجا و در هر زمانی می نواند بیابد و کشف کند.
۵.انسان تحت هر شرایطی، از آزادی یافتن معنا بهره مند است . آزادی انتخاب یکی از ابعاد هستی انسان است. غریزه، توارث یا اوضاع و احوال محیط ، چیزی را برای ما تعیین نمی کنند اگر بخواهیم سلامت روان داشته باشیم.
امروزه مردم بیشتر از هر زمان دیگر، شیوه ها و وسایل گوناگون زندگی کردن را در اختیار دارند، اما معنایی برای آن که چگونه زندگی کنند را در اختیار ندارند بقا برای چه چیزی باید باشد؟ این سوال انسان های این قرن است. تکنولوژی ما را از نیاز به استفاده از مهارتهای بقا محروم ساخته و جامعه در واقع به همه نیاز ها پاسخ می دهد و آنها را بر آورده میسازد بجز یکی «نیاز به معنی زندگی». بشر تنها با رفاه زندگی نمی کند، مهمترین مسأله این است که با احساس بی معنایی در زندگی مقابله شود چرا که در نسل جوان بیش از دیگران زوال و بیهودگی سنت ها ظاهر می شود.
این مطلب بیانگر از بین رفتن سنت ها و عامل مهمی در بروز خلأ وجودی است. انسان بر خلاف حیوانات، غریزه هایش او را وادار به انجام کاری نمی کند و بر خلاف انسان های قدیمی، سنتها و ارزشهای سنتی راهنمای عمل وی نیست، در نتیجه نمی داند چه می خواهد بکند. گاهی کاری را که دیگران انجام می دهند تقلید می کند یا هر کاری را که دیگران از وی می خواهند، انجام می دهد. از طرف دیگر ، انسانهایی نیز هستند که در شرایط متضاد حتی در شرایط خیلی بد، خشنود به نظر می رسند، دلیل چیست؟
در زندگی یک نفر، عشق وجود دارد که او را به فرزندانش یا هر کس یا هر چیز مورد علاقه وی پیوند می دهد. در زندگی دیگری، استعدادی که بتواند آن را بکار بگیرد ، در زندگی دیگری شاید تنها خاطراتی که ارزش حفظ کردن دارد ، او را به خود مشغول می سازد. یافتن رشته های ظریف یک زندگی فرو پاشیده به شکل یک تصویر استوار از معنا و مسئولیت ، هدف و موضوع مبارزه طلبی معنادرمانی (لوگوتراپی) است.